♡[¤]ملکه دیوانه[¤]♡
ببخشید کمی دیر شد مشغول کار های شب یلدا بودم
شرایط پارت بعدی۴ لایک و ۲کامنت
p3
*پرش به سه روز بعد*
ویو کوک
توی این چند روز فکر فقط درگیر این دختره بود تا الان فهمیدم توی همون بار کار میکنه گارسون و رقاص توی این سه روز کارم شده بود رفتن به اون بار برای دیدنش بود حتی اسمشم نمیدونم یعنی هیچ کس نمیدونه امشب هم مثل بقیه شب ها اماده شدم که برم اونجا که در خونه به صدا در اومد و قامت تهیونگ نمایان شد
$ کوکککککک... دلم برات تنگ شده بود(بغلش کرد)
_فقط دوروز رفتی ماموریت حالا ببینا
$صبر کن ببینم... جایی تشریف میبری
_راستش رو بخای(با دستش پشت گردنش رو ماساژ داد) چند وقت پیش رفتم بار (ماجرای دو پارت قبل)
$اوه پس کوک کوچولو ما ... عاشق شده راستی گفتی اسمش چیه
_اسمشو هرچی تحقیق کردن پیدا نکردن ولی بهش میگن فرشته مرگ رقاصه
$گفتی فرشته مرگ؟؟.... پسر میدونی کیا دنبال اونن خیلی خوش شانسی که پیداش کردی.... برای بدست اوردن دلش میتونیم........(میفهمید)
پرش داخل بار
ویو هانا
امروز رو مرخصی بودم این چند روز خیلی خسته بودم اولش رفتم یه دوش گرفتم داشتم موهام رو خوشک میکردم که گوشیم زنگ خورد نگاهی بهش کردم رییسم بود جواب دادم با گفتن الو شروع کردم
€هانا زود باید بیای بار سریععععع ...
+واااا... برایچی من الان مرخصی ام بایبا..
نذاشت حرفم رو کامل کنم
€یکی بار و رزرو کرده و تورو به صورت خصوصی خواسته برای سرگرم کردنشون
_خب بهشون بگو که...
با صدای بوق ممتدد توی گوشم فهمیدم که اصلا اهمیتی به شرایط من نمیده بلند شدم ادامه کار خشک کردن موهام رو انجام دادم رفتم سمت کمد لباسام اههه هیچی هم ندارم برای امشب یکم گشتم که یدونه پیدا کردم سعی کردم پوشیده باشه ولی هیف اون نمیزاره من اینکار کنم پس همین طوری چشم بسته یکی برداشتم واقعا شانس خوبه یکی از قشنگترین هام بود پوشیدمش یه میکاپ ملایم کردم داشتم مرفتم که یادم افتاد نقابم رو برنداشتم ماستم رو زدم و رفتم به سمت بار وقتی وارد شدم یدفعه رییس برم پشت صحنه موهام که با زحمت بسته بودم رو باز کرد و فرستادم روی صحنه اههه این که همون پسرس اسمش چی بود اها جونگ کوک
ویو کوک
نیم ساعتی بود که منتظر بودیم که یدفعه اومد لباسش خیلی باز بود ته که لش کرده بود روی مبل راحتی اونجا و بهش نگاه میکرد سعی کرم خودم رو کنترل کنم یه یدفعه ته صداش کرد
$هی .. تو بیا اینجا
+بله؟(یک ابرو بالا)
$یه شراب نابببب... که خودت دوست داری بخوری برام بیار
بدون جواب رفت و بعد دو دقیقه با یه بطری شراب اومد
خیلی با ضرافت جام شراب تهیونگ رو پر کرد ته تا خواست جام رو برداره اون زود تر برداشت هم من هم ته تعجب زده بهش نگاه کردیم که جام شراب رو خورد و گذاشت رو میز
$(زد روی میز)این چکاری بود... با چه جرئتی همچین غلطی کردی
+(نیشخند) من همونکاری که ازم خواستید رو کردم
_منظورت چیه؟(اخم)
+شما گفتید شرابی که دوست داری بخوری رو بیار منم اوردم و خوردم
$جناببب چاننننن.... (رییس هانا)
€ببب... ب.ل.ل. بله قربان .. مشکلی پیش اومده(ترس)
$مثل اینکه این هرزه .. نمیدونه با کی چطور رفتار کنه
€فرشته جناب کیم در باره چی حرف میزنه
+من فقط کاری که ازم خواستن رو انجام دادم گفتن شرابی که دوست داری بخوری رو بیار منم اوردم و خوردم همین
راوی
پسرک خشمگین میخواست کشیده ای به دختر بزنه کوک هم که نمدونست طرف کدوم رو بگیره معشوقه اش یا رفیق چندین ساله اش در این میان شخص سومی وارد شد که همه رو حیرت زده کرد
.....:اینجا چخبرههههههههه
به نظرتون اون شخص کیه ادم مهمیه یا نه
در پارت های بعد متوجه میشید تا دیدار بعد بای
شرایط پارت بعدی۴ لایک و ۲کامنت
p3
*پرش به سه روز بعد*
ویو کوک
توی این چند روز فکر فقط درگیر این دختره بود تا الان فهمیدم توی همون بار کار میکنه گارسون و رقاص توی این سه روز کارم شده بود رفتن به اون بار برای دیدنش بود حتی اسمشم نمیدونم یعنی هیچ کس نمیدونه امشب هم مثل بقیه شب ها اماده شدم که برم اونجا که در خونه به صدا در اومد و قامت تهیونگ نمایان شد
$ کوکککککک... دلم برات تنگ شده بود(بغلش کرد)
_فقط دوروز رفتی ماموریت حالا ببینا
$صبر کن ببینم... جایی تشریف میبری
_راستش رو بخای(با دستش پشت گردنش رو ماساژ داد) چند وقت پیش رفتم بار (ماجرای دو پارت قبل)
$اوه پس کوک کوچولو ما ... عاشق شده راستی گفتی اسمش چیه
_اسمشو هرچی تحقیق کردن پیدا نکردن ولی بهش میگن فرشته مرگ رقاصه
$گفتی فرشته مرگ؟؟.... پسر میدونی کیا دنبال اونن خیلی خوش شانسی که پیداش کردی.... برای بدست اوردن دلش میتونیم........(میفهمید)
پرش داخل بار
ویو هانا
امروز رو مرخصی بودم این چند روز خیلی خسته بودم اولش رفتم یه دوش گرفتم داشتم موهام رو خوشک میکردم که گوشیم زنگ خورد نگاهی بهش کردم رییسم بود جواب دادم با گفتن الو شروع کردم
€هانا زود باید بیای بار سریععععع ...
+واااا... برایچی من الان مرخصی ام بایبا..
نذاشت حرفم رو کامل کنم
€یکی بار و رزرو کرده و تورو به صورت خصوصی خواسته برای سرگرم کردنشون
_خب بهشون بگو که...
با صدای بوق ممتدد توی گوشم فهمیدم که اصلا اهمیتی به شرایط من نمیده بلند شدم ادامه کار خشک کردن موهام رو انجام دادم رفتم سمت کمد لباسام اههه هیچی هم ندارم برای امشب یکم گشتم که یدونه پیدا کردم سعی کردم پوشیده باشه ولی هیف اون نمیزاره من اینکار کنم پس همین طوری چشم بسته یکی برداشتم واقعا شانس خوبه یکی از قشنگترین هام بود پوشیدمش یه میکاپ ملایم کردم داشتم مرفتم که یادم افتاد نقابم رو برنداشتم ماستم رو زدم و رفتم به سمت بار وقتی وارد شدم یدفعه رییس برم پشت صحنه موهام که با زحمت بسته بودم رو باز کرد و فرستادم روی صحنه اههه این که همون پسرس اسمش چی بود اها جونگ کوک
ویو کوک
نیم ساعتی بود که منتظر بودیم که یدفعه اومد لباسش خیلی باز بود ته که لش کرده بود روی مبل راحتی اونجا و بهش نگاه میکرد سعی کرم خودم رو کنترل کنم یه یدفعه ته صداش کرد
$هی .. تو بیا اینجا
+بله؟(یک ابرو بالا)
$یه شراب نابببب... که خودت دوست داری بخوری برام بیار
بدون جواب رفت و بعد دو دقیقه با یه بطری شراب اومد
خیلی با ضرافت جام شراب تهیونگ رو پر کرد ته تا خواست جام رو برداره اون زود تر برداشت هم من هم ته تعجب زده بهش نگاه کردیم که جام شراب رو خورد و گذاشت رو میز
$(زد روی میز)این چکاری بود... با چه جرئتی همچین غلطی کردی
+(نیشخند) من همونکاری که ازم خواستید رو کردم
_منظورت چیه؟(اخم)
+شما گفتید شرابی که دوست داری بخوری رو بیار منم اوردم و خوردم
$جناببب چاننننن.... (رییس هانا)
€ببب... ب.ل.ل. بله قربان .. مشکلی پیش اومده(ترس)
$مثل اینکه این هرزه .. نمیدونه با کی چطور رفتار کنه
€فرشته جناب کیم در باره چی حرف میزنه
+من فقط کاری که ازم خواستن رو انجام دادم گفتن شرابی که دوست داری بخوری رو بیار منم اوردم و خوردم همین
راوی
پسرک خشمگین میخواست کشیده ای به دختر بزنه کوک هم که نمدونست طرف کدوم رو بگیره معشوقه اش یا رفیق چندین ساله اش در این میان شخص سومی وارد شد که همه رو حیرت زده کرد
.....:اینجا چخبرههههههههه
به نظرتون اون شخص کیه ادم مهمیه یا نه
در پارت های بعد متوجه میشید تا دیدار بعد بای
۵۲۲
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.